عشق نمیمیره...
پيوندها
خورشيد هميشه اينجاست
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من و دلتنگیهام... و آدرس raindrops.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 1018
بازدید کل : 67111
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ

نويسندگان
sia

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 20:49 :: نويسنده : sia

چهارشنبه سوری!

میگن باید از رو آتیش بپریم!

اما نه...

اصلا حسش نیست...

من ترجیح میدم مثل همیشه یه گوشه بشینم

چشمامو ببندم

آهنگایی که دوست دارم بذارم

گوش کنم...

یه آهنگ مثل این آهنگ "معین" که دقیقا

یک سال پیش تو برام گذاشتی گوش کنم:

با حس عجیبی...

با حال غریبی...

دلم تنگته...

بعضی چیزها را " باید " بنویسم

نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "

برای اینکه " خفه نشم "

همین !!

 
جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : sia

هوا چندان سرد نشده بود که پرستو ها رفتند

اما گنجشک ماند، با اینکه میدانست

زمستان سرد است

و دانه کم پیدا میشود!

آدمها درباره مهاجرت پرنده ها گفتند :

آنها که مهاجرت نمیکنند  تن شان گرم تر است!

انعطاف پذیری بالاتری دارند و در سرما نمیمیرند!

و ...

اما...

 اما گنجشک آهسته به درختی بی برگ گفت:

سرما رو به جون میخرم چون میخوام

لحظه اومدن بهار رو ببینم!

میدونم زمستون موندنی نیست

و شوق اومدن بهار اونقدر دلگرمم میکنه

که نمیذاره از سرما بمیرم!

شاید گاهی بلرزم اما نمیمیرم...

و درخت بی برگ خوب میفهمید

شوق آمدن بهار یعنی چه!

حال زمستان است!

 و برف میبارد...

و من پرستو نیستم که از بیم سرما

تن به هجرت دهم...

من پرستو نیستم تا گرما را

در جایی دور از تو جستجو کنم...

میخواهم گنجشک خانگی ات  باشم...

میدانم تا به تو دلگرمم ، زنده میمانم ...

 
سه شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : sia

امشب با تمام مداد رنگی های دنیا...

به هر زبانی که بدانی یا ندانی...

خالی از هر

تشبیه

،

استعاره

،

 ایهام

و

کنایه

تنها یک جمله را برایت عاشقانه و شاعرانه خواهم نگاشت...

"دوستت دارم..."

تولدت مبارک...

 

 

 
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 1:46 :: نويسنده : sia

تمام دنیا هم که بروند...

تمام دنیا هم که نباشند...

تمام دنیا هم که بر سرم آوار شود...

تمام دنیا هم که مرا نخواهند...

تمام دنیا هم که مرا بشکنند...

تو هستی...

این را با تمام جانم احساس میکنم...

در تمام نفسهایم تو را دارم...

و همین برایم کافیست...

 

 
یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : sia

تو چه می دانی؟!

 که من...
امروز...

چندبار فرو ريختم...

 

چندبار دلتنگ شدم...

 

از ديدن كسي كه...


 
فقط صدایش کمی شبيه تو بود...

 

 

 
کاش میفهمیدی...
 
حال و هوای این روزهایم را...
 
کاش فقط کمی شبیه خودت بودی...
 
کاش... 

 کاش من هم سنگی داشتم برای تکیه دادن سرم!!!  

 
 
پنج شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : sia

باید تورو پیدا کنم...شاید هنوزم دیر نیست...

تو ساده دل کندی ولی...تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بی تاب منی...بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم...تو با خودت هم دشمنی...

(آخ که چه اشکمو در میاره این یه تیکش) :

کی با یه جمله مثل من...میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از...رفتن پشیمونت کنه...

دلگیرم از این شهر سرد...این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی...حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها...سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی...که جا گذاشتی میپره

باید تو را پیداکنم...هرروز تنهاتر نشی

راضی به با من بودن...حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه...پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو...احساسمو باور کنی...

"اینا حرفاییه که خیلی دوست دارم بدونی. از طرف دیگه اصلا دوست ندارم با این حرفا اذیتت کنم.میبینی بین چه دو راهی بدی قرار گرفتم؟!

اینجا مینویسم شاید...

 
سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : sia

 

 
جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : sia
سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغِ خودت...

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام
ناملایمت های مــن؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت
لک زده است...

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی…
به چشمانت قسم هیچ کس به اندازه مــن
نمی تواند آســـمانت باشد...

تو فقط ماه من بمون و باش...

ماه من...

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان...
 
و من...
در ادامه این پستم ســــــکوت می کنم ، تو بنویس !

تــــــــو بنویس ...

از دلتنگی هایتــــــ ، از دردهایتــــــ ،
از حــــرف هایت ...

از هرچه دلتـــــ می گوید و میخواهد...

میدانم که حرفهایم را میخوانی...
 
پس بنویس برایـــــــــم...
بنویس...